زبان

گروه فعالان

زبان

گروه فعالان

زبان

مطالب آموزنده

نیایش:

سپاس خدایی را که اول است بی آن که پیش از او اولی باشد، و آخر است بی آن که پس از او آخری باشد؛ خدایی که دیده های بینندگان از دیدنش فرومانده و اندیشه های توصیف کنندگان از وصفش عاجز شده اند.

شعر

پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۳۶ ب.ظ

یک شعر انگلیسی با ترجمه به فارسی
.
I know you won't come back
می دانم که دیگر باز نخواهی گشت
Everything that was .Time has left is behind
هر چه که بود دیگه گذشته و زمان اونو پشت سر گذاشته
I know that you won't return
می دانم که دیگر باز نخواهی گشت
What happened between us?
اون چیزی که بین ما اتفاق افتاد
Will never be repeated
دیگه هرگز تکرار نخواهد شد
Even when a thousand years pass
حتی اگه هزار سال هم بگذره ,
It won't be enough to fade you away and to forget.
کافی نیست واسه فراموش کردنت و خاطراتت رو از ذهنم محو کردن
And now I'm here
و اکنون من اینجا هستم
Trying to turn valleys into cities
تلاش می کنم که دره ها را به شهرها بدل کنم
Mixing the sky with the sea.
آسمان و دریاها را در هم بیامیزم
I know I let you escape,
می دونم که من اجازه دادم و باعث شدم که از من بگریزی
I know I lost you
می دونم که تو رو از دست دادم
Nothing can be the same;
هیچ چیز دوباره مث قبل نمی شه
A millennium could be enough for you to forgive
هزار سال میتونه کافی باشه که منو ببخشی
I'm here, loving you
من اینجا هستم، عاشق تو
Suffocating, in photographs and scrapbooks,
از نفس افتاده زیر باری از عکس ها و آلبوم ها
In objects and mementos
وسایل و خاطرات لحظات با تو بودن
Can't comprehend
نمی تونم درک کنم
I am driving myself mad
دارم دیوانه می شم
Changing a foot for My own face
و دست و پامو گم کرده ام
The letters I wrote,
نامه هایی که نوشتمشعر
I never sent
هرگز نفرستادم
It's all the matter of time and faith
مهم ، گذشت زمان است و وفاداری من به تو
A millennium with another thousand years...
و این که هزار هزار سال
Are enough to love?
کافی است برای عشق ورزیدن
If you still think something of me...
اگر هنوز درباره من فکر می کنی
You know I'm still waiting for you...
مطمئنا می دانی که هنوز منتظر تو هستم
 
.
I know you won't come back
می دانم که دیگر باز نخواهی گشت
Everything that was .Time has left is behind
هر چه که بود دیگه گذشته و زمان اونو پشت سر گذاشته
I know that you won't return
می دانم که دیگر باز نخواهی گشت
What happened between us?
اون چیزی که بین ما اتفاق افتاد
Will never be repeated
دیگه هرگز تکرار نخواهد شد
Even when a thousand years pass
حتی اگه هزار سال هم بگذره ,
It won't be enough to fade you away and to forget.
کافی نیست واسه فراموش کردنت و خاطراتت رو از ذهنم محو کردن
And now I'm here
و اکنون من اینجا هستم
Trying to turn valleys into cities
تلاش می کنم که دره ها را به شهرها بدل کنم
Mixing the sky with the sea.
آسمان و دریاها را در هم بیامیزم
I know I let you escape,
می دونم که من اجازه دادم و باعث شدم که از من بگریزی
I know I lost you
می دونم که تو رو از دست دادم
Nothing can be the same;
هیچ چیز دوباره مث قبل نمی شه
A millennium could be enough for you to forgive
هزار سال میتونه کافی باشه که منو ببخشی
I'm here, loving you
من اینجا هستم، عاشق تو
Suffocating, in photographs and scrapbooks,
از نفس افتاده زیر باری از عکس ها و آلبوم ها
In objects and mementos
وسایل و خاطرات لحظات با تو بودن
Can't comprehend
نمی تونم درک کنم
I am driving myself mad
دارم دیوانه می شم
Changing a foot for My own face
و دست و پامو گم کرده ام
The letters I wrote,
نامه هایی که نوشتم
I never sent
هرگز نفرستادم
It's all the matter of time and faith
مهم ، گذشت زمان است و وفاداری من به تو
A millennium with another thousand years...
و این که هزار هزار سال
Are enough to love?
کافی است برای عشق ورزیدن
If you still think something of me...
اگر هنوز درباره من فکر می کنی
You know I'm still waiting for you...
مطمئنا می دانی که هنوز منتظر تو هستم

  • محدثه مرتضایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی